یک روز باید یک جایی درونگرایی رو مثل اوتیسم به رسمیت به عنوان یه اختلال بشناسیم ...درونگراهایی مثل من یک روزگاری اتفاقا به عنوان یه دختر برونگرای پر انرژی متولد شدن و کم کم زندگی وادارشون کرده بیشتر توی لاک صدفی خودشون مخفی بشن ...
ما به قدر کافی صدمه دیدیم و حالا که برای خودمون یه پناهگاه امن پیدا کردیم ما رو بی خیال بشید .
از الان بدنم با تجسم دو هفته در جمع بودن یخ میزنه ! دو هفته هر لحظه مشغول وراجی بودن . یعنی ان دو هفته ی عید اسم وب رو می گذارم نق نقستون ! حالا باشید و ببیند ...
خانواده ی خودم یک طرف
خانواده ی شوهر یک طرف
خانواده ی پدری یک طرف
شهر بدون فرهنگ یک طرف
خواهرم ! خواهرم ! گریه کنید به حالم ! ساج ( یه چیزی شبیه سپره جنگی ه که برعکس می کنند زیرش اتیش میزنند روش نون می پزنند ) ساج فرستاده رفته که یه روز من و عمه ام برای دو هفته اش نون خونگی بپزیم !
این خودش یک مثنوی هزار من از سرخوشی مطلقه !
باورم نمیشه یکی سی سال سن داره اما هنوز نمی توانه بخواهد که عید رو به سبک خودش بگذرونه ... چرا باید بهترین روزهای سالت رو با تحمل و دیدن ادم ها شروع کنی ؟
خیلی نق میزنم نه ؟ ![]()
اگر شهامت داشتم می گفتم اگر منو ببرید مسافرت ، بعد من کرونا بگیرم حق ندارید بیاید بیمارستان ...حق ندارید اگر مُردم گریه کنید ... اما ته اش می شنوم خوب نیا -
خوب دقیقا من کدوم گوری بمونم که نیام ؟
من الان میخواهم مختصات جغرافیایی اون گور رو بدانم -
قشنگ ترینش هم برای رضاست - من باید بعد عید جراحی کنیم - همون که سال پیش باید انجامش می دادم و یک سال ه عقب اش انداختم - بعد داشتم می گفتم از عمل نمی ترسم ...میدونم ممکنه بمیرم اما نمی ترسم
اونم گفت پس بیا بریم خونه ی مادرم اگر از کرونا بمیری دیگه جراحی هم نمی خواهی ...
دقیقا با این فلسفه راضی شدم .![]()








