رسم و رسومات
سلام سلام عیدتون مبارک ان شالله که یک سال پر از خوبی و خوشی منتظرتون باشه با دل شاد و حال خوش ![]()
من دیروز صبح طیق روال این روزهای اخیرم زدم زیر گریه که عید امده و من اینقدر مریضم که خونه تکونی نکردم و همان جا با بغض دوباره تب کردم که دیگه رضا گفت نه باهم دوتایی انجامش میدهیم ...دیگه یه ذره یه ذره ...به خودمون امدیم که تخت رو کشیدیم جلو پشتش رو تمیز کردیم و شیشه ها پاک شد و فرش اشپزخانه رو بردیم بشوریم که بارون امد و جاش یه فرش دیگه اوردیم ...گاز رو کشیدیم جلو و شستیم و کابینت ها همه مرتب و دسته گل دستمال کشیده شد و لباسا رو تا کردیم و رو تختی رو عوض کردیم و ملحفه ها رو شستم و با کمک بخاری خشک کردم و سرویس بهداشتی رو شستیم یه جارو برقی اساسی و گرد گیری کردیم و یه مقدار خرده ریز کار کردیم بعد هم رفتیم خرید عید و خوراکی جات خریدیم با اینکه مهمونی نداریم و اینطوری اخر شب که هفت سین رو چیدم خونه تمیز و دلنشین بود .
امروز هم بیدار شدم به رضا گفتم می دونی رسم خانواده ی مادری من اینکه صبح عید لوبیا پلو بخورند !
بنده ی خدا گفت که این رسم این هفت سال کجا بود ؟
دیگه براش شمردم این سال فلان شد و اون سال بسان شد و این سال و اینها و نشد که من رسم رو به جا بیارم ...
واضحه همچین رسمی نیست
و چون من هوس لوبیا پلو کردم و رضا اصلااااااااااااااااا دوست نداره دارم درستش میکنم البته بنده ی خدا هنوز فکر میکنه رسمی تهرانی هاست و قرار شد شب از مامانم بپرسیم .
البته بگم چنان عطری از غذا پیچیده توی خونه که ادم حض میکنه و من پیش از ازدواجم لوبیا پلو هام معروف بود الانم قراره یه برنج دون دونه خوشمزه با ته دیگ سیب زمینی برشته بگذارم که با سالاد شیرازی و ابغور و دوغ به جان و بدن بزنیم .
به رسم قدیمی ها هم خونه رو تمیز نگه داشتیم و اجیل و شیرینی توی ظرف ریختم و اماده ی مهمان هستم اما هیچ کسی خونه ی ما نمی اید چون یک مسیرمون به همه دوره و دو رفت و امد خاصی نداریم .
در کل عید قشنگه و به قول یک متنی هرچیزی باعث میشه چند روزی از اون حال قبل فاصله بگیریم و نور به زندگیمون بیاد رو باید قدرش رو بدانیم . بخصوص لوبیا پلو اول سال نو !








