یکشنبه .
دست و دلم به خونه تکونی عید نمیره . کاش راه ها رو ببندن و نریم مسافرت ...
چرا دوست ندارم خونه تکونی کنم چون زندگی روی هواست . من دوست دارم توی خونه ی تمیزم زندگی کنم نه اینکه درش رو سه قفله کنم برم پانزده روز بعد بیام و یه لایه خاک تحویل بگیرم .
از اون گذشته هر هفته خونه رو تمیز کردم و هر ماه هم یه نیمچه تمیزی داشتم - هرچند امسال توی این هر ماه تمیزی خیلی تنبلی کردم و همون در حد نیمچه ماند ! و من از بعضی هاش تا شد فرار کردم اما سال بعد قسم میخورم هفته ی اول هر ماه این رو تمام و کمال در حد مرگ داشته باشم !
نیامدن دایم مهمون در این امر خیلی موثر بود یکی اصولی و با وسواس تمیز کردن دومی رنگ مو هام .
دیروز نقشه کشیدیم با همسرجان که رو تختی ها رو ببریم حیاط مامان بشوریم . خوب این خوبه می شورم تا عطر شوینده بره - بخاطر ریه ام من نمی توانم رخت خوابی که تازه از لباس شویی بیرون امده رو استفاده کنم باید همون عطر کم شوینده بره -
معمولا هم از نیمه ی اردیبهشت بخاری ها جمع میشه دیگه من می گم بگذارم بخاری رو که برداشتیم بعد پرده ها رو بشوریم ، تخت رو بیاریم جلو اتاق رو کامل طی بکشیم و کمد لباس ها رو از لباس مرتب کنم .
خوب همون زمان اشپزخانه رو هم می شوریم دیگه
شیرینی عید هم نپختم
کلا قراره در قرن جدید به عنوان یک موجود تنبل دچار دگردیسی بشم ![]()
الانم سه تا سبد لباس شسته رو گذاشتم کنار اتاق تا ببینم وضعیت شهر ها به چه صورت ه و باید ساک بست و رفت یا نه . باقی خونه هم دسته ی گل ه و جارو کشیده و مرتب ه - فقط برای عید و عمو نو روز جمعه مثل هر هفته خونه رو تمیز کنم و اساسی ایش باشه در قرن نوین !








