روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های یک مامان تازه کار که سعی می کنه مادر خوبی باشه :)

دوشنبه .

یک جوری این روزها بیکارم که حس میکنم اون سمت عید در حد مرگ پر کار باشم . کلا 99 برام سال بی خاصیت تری حتی از 98 بود البته هیجان نابودی نصف خونه و جومانجی تابستان رو نباید فراموش کرد و همین طور تلاش معرکه ام برای ثابت شدن به خودم ... 

تو فکر خرید عیدم چون رفتنم قطعی شد . البته هنوزهم امیدم به عمو نمکی جان که راه ها رو ببنده . اما هی میرم بیرون و هربار که دست خالی بر میگردم و می گم خدا هیچ مردی رو شرمنده ی زن و بچه اش نکنه و غم ریز ریز توی قلبم می شینه . تی شرت 100 تومن ؟ دقیقا این یعنی چی ؟ ...

پانصد تومن کارت هدیه دارم که میخواهم با اون یه دست لباس خونگی و یه شومیز بخرم و روسری بخرم .

چهارصد تومن هم همسرجان لطف کرد علاوه بر عیدی به من داد که با اون میخواهم یه مانتو سنتی و کفش بخرم هرچند به نظرم محاله و قیمت ها گرون تر از این حرف ها هستن . 

به نظرم باید دختر قانعی باشم و با لبخند پهن از عید امسال بگذرم . لباس های سال پیش و سال پیش ترش رو دارم اما خوب بعد از دو سال میرم میخواهم حتما چندتا تیکه لباس نو با وجود قوم الظالمین داشته باشم . 

شیرینی دانمارکی که درست کردم خیلی عالی شد .قرار شد درست کنم برای مادر شوهر جان بفرستم که عید رو با این عروس هنرمند شیرین کنند . 

حرف زیاده این روزها و دلتنگی بیشتر از حرف اما دلم میخواهد سکوت کنم . برای اینکه کمتر می نویسم . 

برچسب‌ها: زندگی شیرین من
دوشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۹ ۱:۵۴ ب.ظ ...

دریافت کد آمارگیر سایت

آمارگیر وبلاگ

© روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو