روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های یک مامان تازه کار که سعی می کنه مادر خوبی باشه :)

برگشت به کار

من هنوز برگه ی ارزشیابی سال قبلم رو نگرفتم ...زنگ زدم مدرسه ی قبلی ...گفتم کی بیام ؟ معاون گفت فلان روز جشن هست بیا ...شاگردهات هم که سوم شدن دیگه سال دیگه نمی بیننت برای اخرین بار شما رو ببینند ...

وات ؟

مگه من قراره سال بعد مدرسه ی شما باشم ؟!

زنگ زدم مقطع و گفتم می خواهم برم فلان مدرسه ...خانمی که ساماندهی می کنه خیلی با من دوست هست و کلی احوال هانا رو پرسید و گفت ببینم جا خالی باشه ...نشد برو فلان مدرسه اونم نزدیک هست ...

مدرسه های جالبی نبودند ...پسرونه بودند ...

گفت هفته ی دیگه بیا برگه پر کن که دستم برات باز باشه ...

نمی دونم والا ...میخواهم بعد از 16 ماه برگردم سرکارم ...از یک طرف هانای کوچیک و شیرینم ... از یک طرف اگر برگردم اون مدرسه کارش خیلی سخته ...یک ساعت دیگه زنگ میزنم به یکی از همکارها یکم اطلاعات میگیرم از مدرسه ی قبلی ببینم اوضاع و احوال چطور هست ...

امروز حکمم رو دیدم ...امیدوارم تا وقتی قراره لذت این رقم حقوق رو ببرم و برام باز برقرار بشه تورم کمرمون رو نشکسته باشه که واقعا رقم دلچسبی بود ...منم که دیگه مطلقا صفر پس انداز شدم ...بی صبرانه منتظر شروع تیرماه و برقراری مجدد حقوقم هستم ...

فکر کنم باید از حالا کار کنم و ساعت شیر نیمه شب هانا رو بیارم جلو که برای اول مهر دیگه مشکل شب بیداری نداشته باشیم .....

رفقای معلم نظام دوری هنوز برقرار هست که معلم ها با شاگردشون برن پایه بالاتر؟ اگر کسی می دونه لطفا به من بگه .

دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۴ ۴:۲۰ ب.ظ ...

دریافت کد آمارگیر سایت

آمارگیر وبلاگ

© روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو