تنبل خانم .
خیلی وقتها امدم و نوشتم به یکی مثل خودم نیاز دارم درسته؟
رفقا هربارش شوخی بود ...هربارش در برابر چیزی که این روزها دارم تجربه میکنم شوخی بوده ...اگر بدانید از خونه ی دسته گلم که یه دونه برگه جای اضافه نبود الان چه ویرانه ای مانده ! یعنی کم اوردم عجیببببببببب ...کم اوردمممم ...حس میکنم جونم نصف شده ...توانم رفته ...
امروز هم رفتم با یک چهارم پول اون باکس ها 6 تا باکس بی خواصیت گرفتم دونه ای 23 تومن
دونه ای 100 کجا این کجا ! واضحا هر چی پول بدهی اش می خوری ....اما کمد دیواری خیلی خوب سر و سامون گرفت تا چه زمانی جناب والا مقام به خودش بیاد و یه طبقه ی دیگه برام بزنه هرچند فکر کنم اونو بزنه جای وسایلم خیلی خوب و در دسترس بشه در کل خودم رو قانع کردم کمددیواری همین که میدونم کیف بخواهم کدوم باکس ...دارو بخواهم کدوم باکس خوبه و نباید سخت بگیرم و مثلا بخواهم قشنگ چیده شده باشه ...
تازه اوج اعتماد به نفسم هم انجا بود که فرچه سیمی هم خریدم !
این فرچه ها رو سالی یک بار می خرم عصای دستم توی خونه تکونی هست ...خوب شما رو با رویاهای بعدیم تنها میگذارم !
همه اش هم زیر سر پرده های خونه است . اینها رو همت کنم در بیارم بشورم ...موتورم روشن میشه برای خونه تکونی ...
چقدر تنبل شدم ! منو شطرنجی کنید !
عاجزانه امشب ارزو کردم کاش یه خواهر داشتم ...اخه مادر من با ده سال اختلاف سنی ...من و خواهرم هیچ وقت به درد هم نخوردیم ...چی میشد اختلافمون میشد 4 سال ...دو سال ...الان من یکی هم سن و هم درک از خودم داشتم ؟ هوف ...هوف ...هوف ...چقدر دلم یه خواهر میخواهد !








