زن بودن
رضا تمام علایم سرماخوردگی رو داشت و کم کم هم شدید تر شد منم از صبح فرار کردم خونه ی پدری اخرین چیزی که الان احتیاج دارم سرماخوردگی هست.
بدین سان جناب دکتر وا رفته توی خونه منم دیگه توان مریضی ندارم....
غذا رو براش میفرستم... میوه و همه چیز هم تو خونه هست...
مامانم میگه اخی الان کسی نیست مراقب ش باشه
میگم مامان من مریض میشم کی مراقبم هست؟
میگه ما زن هستیم.
و همین برای تمام شدن بحث کافیه
برای این جمله میشه ساعت ها گریست...
جمعه ششم مهر ۱۴۰۳ ۶:۲۹ ب.ظ ...








