به درجه ی عرفانی سوپ و اب پرتقال رسیدم ...اش و لاش ...ظرفها رو رضا شست ...زنگ اخر کامل نشستم به بچه ها گفتم شما بیایید دفترتون رو امضا کنم ...
هنوز دو روز دیگه از هفته ی سوم مانده و بعد سراشیبی دو هفته ی اخر به شدت حس میکنم فردا صبح که بیدار بشم توان مدرسه رفتن ندارم اما چون جوجه ها می ایند هر طور شده میرم ...40 تا بچه بیدار بشن و بیان مدرسه من نرم ..اما...احتمال داره زنگ اخر رو بپیچونم برم بیمارستان برای چهارشنبه ام گواهی بگیرم ...واقعا داغونمممم -
میگما احیانااااا بخاطر برودت قرار نیست تعطیل کنند ؟![]()
دوشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۲ ۸:۵ ب.ظ ...








