رفتیم خونه ی مادرم و دور هم بودیم ...دیشب مادرم خواست جای پول به ایشون هدیه بدهم و برم و براشون خرید کنم ...با رضا رفتیم و یک کیف خردلی و یک شال خریدم که خیلی خوشگل بود و برای خواهرم هم یک کیف خریدم که اینم خیلی زیبا بود و با دیدن گل و کیف خیلی خوشحال شد و پرسید برای چی هست گفتم چون تا حالا از حقوقم برات چیزی نخریده بودم .
الان هم یکم استراحت کنم برم سراغ اماده کردن خونه برای پنج روز کاری دیگه
اینکه اینقدر دارید توهین میکنید که چرا انتظار یه تبریک گفتم برام خیلی تلنگر جالبی هست به قولی مادرهام هم از دل شما امدن و خوب شاید انها هم با شما هم عقیده باشند ...
امروز که داشتم تعریف میکردم که مادرها اینطوری کردن بابام گفت مبادا رفتارت با بچه ها تغییر کنه و گفتم اصلا محال ممکن هست ...شاید اون روز روی خشم اینجا نوشتم کار می اندازم گردن اولیا اما حقیقت اینکه من بچه ها و تدریس رو خیلی دوست دارم و همیشه میگم کلاس اول یه جهان دیگه است و من این جهان رو بی اندازه دوست دارم ...بخصوص شش ساله های کلاس که خیلی بامزه اند .
اما مثل همیشه بهترین جمله مال مادرم بود اون گفت تربیت ها فرق داره شاید این مادرها به عمه و خاله ی خودشون تبریک هم نگن ...تو که غریبه هستی
خوب واقعا حق با مادرمه ...شخصیت ها و فرهنگ ها متفاوت ه ...شخصیت خانواده ی من اینکه امسال کلی تبریک از دخترخاله هام گرفتم و خودم به خاله هام و عمه هام همه زنگ زدم و تبریک گفتم .
من حتی به بچه های کلاس هم اون روز رو تبریک گفتم و وفتی گفتن ما که مامان نیستیم براشون توضیح دادم این روز مقام زن هست ....همان طور که سوره ی کوثر برای دخترها نازل شده این روز هم برای تمام دخترها و زن ها و مامان هاست و برای همین امشب تکلیفی نداریم ...
من شخصا از اینکه بهانه ای برای شادی و تبریک داشته باشم خوشحالم و از اینکه انرژی مثبتی بفرستم لذت می برم و چیزی که به فکر واداشته منو اینکه ایا من امسال کم کاری کردم ؟ چون امسال به مراتب معلم تر هستم ...
در کل شاید من کمی حساس شدم و شاید هم می گم شعور مادرهای سال قبلم و قبلترش منو بد عادت کرده اما هر چی هست گذشت
فردا باز روز از نو و روزی از نو ....
شانزده هفته تا پایان سال تحصیلی باقی مانده اما خدایی معلم کلاس اول همیشه توی خاطره می مونه ...راستی اگر معلم هستید یا دانش اموز کلاس اولی دارید فیلم های اقای ربانی رو ببیند واقعا اصولی معلمی کردن رو یاد می دهند .
منم دیگه کلاس اولم الحمد الله افتاد روی سراشیبی و نشانه های سختم تموم شد حالا منم و غول غولک ریاضی که نگرانش نیستم چون از اول مهر پایه بچه ها رو قوی بار اوردم .








