روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های یک مامان تازه کار که سعی می کنه مادر خوبی باشه :)

صبح بیدار شدم ...از قبل میدونستم باید برم مدرسه بدهم یه نامه رو امضا کنند

اما

صبح نمیخواستم برم چون

باد خنکی می امد

چون لاک رو ناخن هام رو دوست داشتم

چون ویتامین ها موثر اند و موهام بعد از مدتها فرفرهاش قشنگ شده

چون تی شرت ابی رضا بی نهایت به من می اد .

چون نمیخواستم مقنعه ی کوفتی و لباس فرم بپوشم.

چون دیشب خواب تو رو دیده بودم .

اخری از همه مهم تر بود ...میخواستم چای بخورم ...با بیسکویت و به این فکر کنم چقدر خواب خوبی بود که تو و مه نگار انجا بودید - دوتا تون باهم ...واقعا بعد از مدتها کابوس دیدن این یه رویای قشنگ بود .

یکشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۲ ۱۰:۳۴ ق.ظ ...

دریافت کد آمارگیر سایت

آمارگیر وبلاگ

© روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو