با ورود غیور امیز هیولای سرخ پروژه ی لباسا کنسل شد ...اصلا تعجب نکنید لباسا توی خونه ی ما همیشه مورد کم لطفی قرار می گیرند
صبح هم که بیدار شدم یه ترکیب از کابوس و گرما و عرق و درد بودم ...پتو رو میزدم کنار خوابم نمی برد ...روی تنم بود گرم می شد ...کولر رو میزدم دردم زیاد می شد ...خاموشش میکردم گرم بود ...
دیگه بیدار شدم دیدم هشت و نیم هست ...چای دم کردم ...با شیر اب یه چالش داشتیم حلش کردم - فنی شدم دیگه - گوشت برای قرمه سبزی گذاشتم بیرون ...پروژه ی جارو زدن و تمیزی خونه رو کنسل کردم همین طور پروژه ی خرید برای خونه ...فردا باید برم برای اولیا جلسه بگذارم موقعه برگشت می خرم ...فقط سه هفته دارم تا اززندگی لذت ببرم ...کاش دولت زودتر تعطیلی شنبه ها رو تصویب کنه اینطوری کلی تعطیلی سه روزه توی شش ماه دوم داریم ...
الان یه چای تازه دم ریختم و بین دوباره برگشتن به تخت و کمی کتاب خواندن مردد ام بخصوص که دردم خیلی خفیف داره شدید میشه ![]()








