منهای لباسا... زدن ساعت... بردن وسایل بابا... اینکه آقای کابینت کار بیاد پاخورها رو بزنه... کارها ایز دان...
پرده آشپزخانه قشنگه ولی رو اعصاب رفته... سرب زدم پایینش هنوزم جالب نمیشه....
از قبل هم گفته بودم پرده زبرا نمیخواهم و جا براش نداریم الان...
نهار هم امروز آبگوشت درست کردم... که شبیه گل به خودی بود بس که حرص خوردم که رو فرش نریزه...
پرده نسکافه ای زدم به کل خونه...
فعلا به خودم فرصت دادم به ثبات برسم
جمعه دهم شهریور ۱۴۰۲ ۴:۳۰ ب.ظ ...








