روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های یک مامان تازه کار که سعی می کنه مادر خوبی باشه :)

با ان همه رنج چطور دوام می اوردید؟

+ رویا می بافتیم....

Emel-Mathlouthi-Holm.mp3

+گفتم که اکنتم که درونش فیزیک جست و جو میکنم برام خیلی با ارزشه و هر چیزی رو دنبال نمیکنم که موقعیت اکسپلور به هم نخوره ...مدتی پیش یک روز با رضا سر اینستاش دعوامون شد ...مثل اکثر اقایون صفحه ایشون پر بود از دخترها داف ...بدیعی من داف نیستم و علاقه ای ندارم باشم ... من همین طور ساده خوبم و خوشحالم و هیچ وقت تعریف بقیه از موهام و چشم هام منو اندازه تعریف از بیان خوبم خوشحالم نکرده ...پس من خیلی با اون دخترها فرق داشتم و این باعث حس بدی در من شد ... من به ادما حق میدهم لذت هاشون رو در هر مسیر ادامه بدهند اما نه وقتی شریک زندگیت ازار می بینه ...بعد از دعوا من گریه کردم و قهر کردم و حق هم داشتم و ایشون در یک اقدام انتحاری اینستا رو پاک کرد ...ایا روی سیستم محل کارش داره ایا در جایی مخفیش کرده و هر ایای دیگری نمی دونم و علاقه هم ندارم بدانم مهم اینکه در ظاهر به من گفت ارامشم براش مهمه ...امشب امدم کنارم و گفت بیا با هم اینستا بازی کنیم ...قبول کردم و قبل از اینکه هشدار بدهم دوست ندارم اون اکنتم رو داغون کنی و بیا با اون دوتای دیگه امتحان کن سرک کشیده بود به صفحات جدید و در این جست و جو ها به این جمله و این اهنگ فوق العاده رسیدیم ...

قلب من خراش افتاده طوری که هرگز خوب نمیشه ...میدونم و گاهی به خودم میگم درمانش کن ارزشش رو نداره و گاهی میگم این درد رو دوست دارم ...این درد یادم داد من جا نزدم ...ماندم و ادامه دادم ...در اون زمان ...در ان رنج کشنده ...من هر روز رویا بافتم ... در رویام تو بودی که منو سرپا نگه میداشت ...نمیدونم دنیا های موازی و تئوری نسبیت و هرچی مثل اون رو چرا اینقدر دوست دارم ...شاید ردی از تو درونش هست ...هرچی هست ...من فقط وقتی از جسمم جدا میشم که دارم از این چشمه می نوشم ...

چهارشنبه بیست و سوم آذر ۱۴۰۱ ۹:۱ ب.ظ ...

دریافت کد آمارگیر سایت

آمارگیر وبلاگ

© روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو