روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو

روز نوشت های یک مامان تازه کار که سعی می کنه مادر خوبی باشه :)

لحظات زندگی من با اهنگ های تداعی میشن ...

یک دلتنگی کوچیک دارم ...

عمیق و خصوصی ...

بهار زیبا با اسمون ابری در غروب ...

زندگی عجیبم ...

چی برام پشت روزهات مخفی کردی ؟

من خیلی برای امتحان های خدا پیرم !

دیروز هم پیش از رفتن به مرکز سونوگرافی دقیقا توی حوالی غروب اسمون رو نگاه کردم و با دلتنگی گفتم من برای امتحانات پیر و خسته ام ! وقتی به زندگیم نگاه میکنم به راهی که به اینجا رسیدم ...به تک تک روزها حس میکنم عمر هرگز به چشم برهم زدنی نگذشت ...بعضی روزها برای یک روز کشدار و مسخره هستند ... و روزهای خیلی خوب ...همیشه خیلی کمرنگ تر از روزهایی هستند که مثل خنجر یه تیکه از روح ات رو تا ابد پاره کرده !

سه شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ۷:۴۹ ب.ظ ...

دریافت کد آمارگیر سایت

آمارگیر وبلاگ

© روز نوشت های درخت سرو  و جوانه کوچولو