لحظات زندگی من با اهنگ های تداعی میشن ...
یک دلتنگی کوچیک دارم ...
عمیق و خصوصی ...
بهار زیبا با اسمون ابری در غروب ...
زندگی عجیبم ...
چی برام پشت روزهات مخفی کردی ؟
من خیلی برای امتحان های خدا پیرم !
دیروز هم پیش از رفتن به مرکز سونوگرافی دقیقا توی حوالی غروب اسمون رو نگاه کردم و با دلتنگی گفتم من برای امتحانات پیر و خسته ام ! وقتی به زندگیم نگاه میکنم به راهی که به اینجا رسیدم ...به تک تک روزها حس میکنم عمر هرگز به چشم برهم زدنی نگذشت ...بعضی روزها برای یک روز کشدار و مسخره هستند ... و روزهای خیلی خوب ...همیشه خیلی کمرنگ تر از روزهایی هستند که مثل خنجر یه تیکه از روح ات رو تا ابد پاره کرده !
سه شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ۷:۴۹ ب.ظ ...








